شماچطور؟؟

فقط نگا میکنم دورم کسی نباشه.
بعد میام خونه میبینم عه دستم قطع شده!



[ جمعه 92/2/27 ] [ 1:54 عصر ] [ هانی ]
بدون نظر
خونمون مهمون اومد،
وقتی در رو بازکردم دخترشون قدش حدودیک و نودبود
وقتی کفشش رو درآورد یک و هفتاد وپنج شد ،
اومد توی خونه گل سرش رو برداشت شدیک و پنجاه
نگرانم کم کم محوبشه
تولد پسر خاله م بود.شوهر خالم داشت بادکنک باد میکردن بعد که جشن شروع شد داشتم بادکنک ها رو جمع میکردم که جا واسه رقصیدن باز شه که پسرخالم اومد با گریه بادکنک ها رو ازم گرفت و جیغ کشید گفت ولشون کن بادکنکای خودمه باد بابام توشـــــــه
پشت یه ماشین آشغالی نوشته بود :
واسه هر آشغالـــی خودتو کثیف نکن .....
پسرخالم کلاس سوم دبستانه ساعت 7 صبح بیدارش کردم، با جدیت تمام
سر همه خونواده داد زده میگه ای بابا ولم کنید 3 ساله دارم درس
میخونم به کجا رسیدم